شعر

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مستصلایِ سرخوشی، ای صوفیان باده پرستاساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکستبیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مستاز این رِباط دودر، چون ضرورت است رَحیلرِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پستمقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنجبلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الستبه هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باشکه نیستی است سرانجام هر کمال که هستشکوه آصفی و اسب باد و منطق طیربه باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبستبه بال و پَر مرو از ره که تیر پرتابیهوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشستزبان کِلکِ تو حافظ چه شکر آن گویدکه گفتهٔ سخنت می‌برند دست به دست شعر ...ادامه مطلب
ما را در سایت شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : masoudvafakish بازدید : 50 تاريخ : دوشنبه 28 آذر 1401 ساعت: 19:29